خواستم وبلاگم را حذف کنم. خواستم به نوشته هایم قهقه بخندم. خواستم به نوشته هایم بگریم. خواستم نوشته های اولیه ام را مسخره کنم. اما فکر که کردم گفتم این من هستم . که تغییر کرده ام . چرا تغیییر را نپذیرم. بعد از انتخاب دوم روحانی احساس یک فریب خورده را پیدا کردم . به تغییر و به حرفهایش خیلی حساب کرده بودم اما افسوس همه چیز پر شد. امیدم ،آرزوهایم برای کشوری آزاد و مترقی و توسعه یافته برباد رفت. کور سوی امید هم ازبین رفت و فکر کردم که من شاید اشتباه می کردم و زیادی امید بسته بودم به توسعه به تولید به اشتغال به فقرزدایی به رفع بدبختی به معنویت. کاش امیدم باز گردد
انتخابات آمریکا دومین کار مهمی بود که امسال روی داد ،اولی انتخاب مردم بریتانیا بود برای خروج از اتحادیه اروپا و دومی انتخاب دونالد جی ترامپ به عنوان 45 امین رئیس جمهور آمریکا ،تقریبا بیش از یک سال است که در آمریکا کارزارهای انتخاباتی توسط رسانه ها پوشش داده می شود و چیزی که از آن در آمد دو کاندیدا اصلی خانم هیلاری کلینتون نماینده ی حزب دموکرات و ترامپ به عنوان نمایده ی حزب جمهوری خواه با هم رقابت شدید داشتند .در کارزارها خیلی شدید به هم تاختند و جدای از اینکه مسائل اساسی را بحث کنند از بدیهای یکدیگر گفتند که در فضای آزاد آمریکا کلی فیلم علیه هم پخش کردند و آدم هایی آمدند و علیه دیگری و نفع یکی حرف زدند.در ابتدا آقای ترامپ در نظر سنجی ها خیلی عقب بود و کم کم خودش را به کلینتون رساند.ترامپ به مسلمانها تاخته بود و گفته بود نباید آزادانه به آمریکا بیایند به چین برای اینکه واردات بی رویه به آمریکا دارد و به مکزیک که انگار مهاجرین زیادی از مرز مشترک با آمریکا وارد آمریکا می شوند و به نظر ترامپ مشکل زیادی بوجود آورده اند، تاخت .ترامپ به توافق هسته ای که توافق قرن لقب گرفته نیز تاخته و هنوز معلوم نیست بعد از پیروزی می خواهد چه بکند.ولی حرف های ترامپ تاییدی است بر اینکه توافق به نفع ایران است چون او در کارزارهایش عنوان کرده ایران دچار مشکلات عدیده ای بود و به دست و پا افتاده بودند و با این توافق دو باره قدرت گرفتند که البته حرفش در مورد قدرتمندی ایران را قبول ندارم چون ایران همیشه قدرت داشته و این در ژن این سرزمین هست و عده ای این را نمی بینند چه در داخل و چه در خارج.
در هرصورت ترامپ برنده انتخابات شد برخلاف نظر همه رسانه ها که کلینتون را شخص پیروز می دانستند و برخلاف نظر اوباما رئیس جمهور هشت سال اخیر آمریکا که حدود دو ماه دیگر در قدرت است و باید کاخ سفید را به ترامپ تحویل دهد.اوباما بارها ترامپ را در سخنرانی های انتخاباتی به نفع خانم کلینتون ،شخصی نالایق برای رئیس جمهوری خوانده بود و گفته بود او لیاقت فرماندهی کل قوا را ندارد.اما بعد از پیروزی به او تبریک گفت و با هم مذاکره کردند.
آنچه از اخبار شنیده می شو که هنوز بعد از یک هفته در بسیاری از شهرهای آمریکا مخالفین ترامپ در خیابانها حضور دارند و علیه او و مواضعش شعار می دهند و می گویند "او رئیس جمهور ما نیست"ولی آنچه از مواضع ترامپ بعد از پیروزی برداشت می شود این است که کمی معتدل تر صحبت می کند و لی هنوز تکلیف کشوری که داعه ی رهبری جهان را دارد به طور واضح روشن نیست.
آنچه که از نظر من بین برگزیت و انتخابات آمریکا مشترک است ایناست که طبقه ای از این دو کشور که احساس می کنند جلال و جبروتشان در نظام نوین جهان از بین رفته این انتخابها را کرده اند . و بیشتر افراد مسن تر این انتخاب ها را کرده اند و معترضان به ترامپ بعد از پیروزی و معترضان به برگزیت بیشتر جوان تر ها هستند.البته نظر قطعی نمی شود داد چون ما از نگاه رسانه ها داریم می بینیم و شاید برداشت من درست نباشد.و این برداشت خیلی کلی ست.
اما به نظر می رسد جهان وارد مرحله ی جدید می شود و این انتخاب ها شاید آخرین مقاومت ها در برابر آن باشد . یعنی اینکه آمریکایی ها احساس می کنند ابهت پنجاه یاچهل سال قبلشان کم شده و بریتانیا نیز احساس می کند که تشکیلات اتحادیه اروپا آنها را تضعیف کرده است و خواهان بازگشت به ابهت گذشته خویش هستند که به نظرم طبیعتا باید باز منتظر ماند و دید چه می شود و خودم شخصا نسبت به موفقیت هر دو انتخاب شک دارم.و به نظرم انتخابات آمریکا فقط برای ترامپ یک موفقیت است . و اینکه او در ریاست جمهوری موفق باشد جای شک دارد. ولی اینکه بر خلاف نظام آمریکا و بر خلاف بیشتر ستاره های هنری و سیاسی آمریکا وارد قدرت شد واقعا یک موفقیت شخصی است.
اگر توی محل، یک خانواده زندگی کند که همگی مردم محل او رو به حیله گری ،دشمنی با مردم ،دزدی و وصفت های بد بشناسند آیا جوان ترهای محل مجازند که از دیوارهای خانه ش بالا بروند و شیشه ها را بشکنندو اهالی خانه رو شکنجه کنند؟
صورت مساله خیلی طولانی شد و لی جواب عاقلانه به نظرم منفی است.چون اگر ما از این کار جوانها تعریف و تمجید کنیم دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود . کاردرستی که مردم می توانند انجام دهند این است که شواهد و مدارک لازم رو جمع آوری کنند و تحویل پلیس دهند.و پیگیری کنند تا آن خانواده محکوم شود و دست از کارها نادرست بردارد.
اگر ما کار جوان ها را تمجید کنیم دیگر سنگ هم روی سنگ توی آن محل بند نمی شود و هر کاری مجاز شمرده خواهد شد.یعنی زندگی مدرن ساختارهایی رو ایجاد کرده که صرفا وظیفه ی آنها رسیدگی به همچنین خانواده های مجرمی هست.
اگر این کار را تشویق کنیم در واقع در بلند مدت تکرار این اتفاق را تائید کرده ایم و دیگر کسی به محل ما اعتماد ندارد.دیگر افرادی که می خواهند در محل ما تغییر مثبت به وجود آورند و با ما رابطه داشته باشند احساس نا امنی می کنند چون می بینند که در این محل به نوعی هرج و مرج رواست .
در واقع مثل این می ماند که ما آگاه باشیم که در بدن ما یک غده ی سرطانی وجود دارد و اصلا آن غده خیلی هم بزرگ باشد که از زیر پوست بیرون زده باشد آیا برداشتن آن کار خود ما است یا کار یک تیم پزشکی آن هم بعد از کلی آزمایش و تحقیق .راه پر اطمینان گزینه ی دوم است یعنی آن کار پزشک هاست و افراد دیگربدون تخصص نمی توانند غده را بردارند و اگر اقدام به این کار کنند در واقع گور آن شخص را کنده اند.
در نتیجه برای جلوگیری از بی قانونی و اتفاق های بد تر پایبندی به قانون ارجح هست.
نیمه های شب جمعه 25 تیر 1395بود که خبر کودتا در رسانه ها و اینترنت مانند بمب صدا کرد.من هم چشم به تلویزیون دوخته بودم و در حال تماشای لحظه ی مهمی از تاریخ بودم. در اینترنت هم جستجو کردم و لحظه به لحظه ی اتفاقات رو در خبرها می خواندم .جلوی تلویزیون خوابم برد و صبح که بیدار شدم و به خبرها نگاه کردم فقط خبر شکست کودتا بود.
شخصا از اینکه اردوغان در قدرت باشد احساس نا امنی می کنم به دلایل زیر